پانیذ پانیذ ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

پانیذ

سفر به جزیره زیبای کیش

وطن یعنی خلیج تا ابد فارس  آرشی دگر خواهم شد می روم بر بالای دماوند کمان بر خواهم کشید و تیری زنم اینبار سوی جنوب نه سوی سمرقند آرشی دگر خواهم شد می روم بر بالای دماوند کمان بر خواهم کشید و تیری زنم اینبار سوی جنوب نه سوی سمرقند تیر می رود جان من نیز جان می دهم پر پر شوم چون گل یاس ولی دلشاد از آنم که تیر می رود می رود و نشیند آن سوی خلیج فارس فریاد بر آرد و رسا گوید: این مرز ایران است بیشه ی شیران است دست ددان کوته زین دیار باد نام خلیج فارسش تا همیشه جاودان است   ...
18 خرداد 1391

11 ماهگی دخترم پانیذ

فرشته کوچک خانه من امروز 11 ماه از پا به دنیا گذاشتنت می گذرد . نمی دانم چرا این 11 ماهگی کمی اضطراب و دلشوره همراه با شادی برایم داشته است اینکه تنها یک ماه تا یکساله شدنت مانده کمی دلم را قلقلک می دهد . خوشحالم از اینکه لحظه لحظه این 11 ماه را کنارت بودم و با خنده های شیرین و معصومت خندیدم ، با گریه هایت ناراحت شدم و با تب کردن هایت سوختم و با هر حرکتت به این طرف آن طرف به دنبالت بودم ، خوشحالم از اینکه این 11 ماه تو را در کنارم داشتم و کنار تو به اندازه چند 11 ماه قد کشیدم خوشحالم ، خوشحالم ، خوشحالم و خدا را هزار بار برای این شادی شکر می کنم!!!!!!!!!!!!! حتما عکس ها رو در ادامه مطلب ببینید  ................ داغ داغ از 11 ماهگی ...
9 خرداد 1391

اسب سواری

بالاخره بعد ازمدت ها موفق شدیم همراه با دوست خوبم الناز و دخترش آرشیدا خانوم و یکی از دوستان آنها به یکی از باشگاه های سوارکاری برویم . خیلی عالی بود و علاقه و اشتیاق پانیذ نیز برای کشیدن یالهای اسب بینوا و ناز کردنش در من شوقی دو چندان ایجاد نمود که دخترک نیز همانند مامان علاقه شدیدی به سوارکاری و اسب و پرش و گشت دارد .... عکس ها در ادامه مطلب  نه اسبشم خوبه بابا جون برو کنار خودم بلدم ... دیدی گفتم بلدم تنهایی بشینم برو عقب وایسا !!!!  ...
8 خرداد 1391

روزهای اردیبهشت

اردیبهشت برایمان ماه بسیار خوبی بود ، هوای بهاری ، سبزی درختان و هزاران چیز زیبای دیگر ، روزهایی که می توانستیم از خانه بیرون بیاییم و از بهار و زیبایی هایش لذت ببریم  اردیبهشت برایمان ماه بسیار خوبی بود ، هوای بهاری ، سبزی درختان و هزاران چیز زیبای دیگر ، روزهایی که می توانستیم از خانه بیرون بیاییم و از بهار و زیبایی هایش لذت ببریم ....  دیدن دوست قدیمی در منزلش و مصاحبت و همنشینی و صحبت از گذشته و قرار برای آینده و شروع دوستی پانیذ با آرشیدا خانوم ....   رفتن به دامان طبیعت در کنار دماوند سربلند ....   رفتن به نمایشگاه کتاب ( بگذریم از نکات منفی اش ) که برایمان فقط جنبه فرهنگی داشت ....   این ...
8 خرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پانیذ می باشد